ثبت نام


چرا توسعه آموزش عالی؟

۱۳۹۹/۱۰/۲۱
782

چرا باید به توسعه آموزش عالی کمک کنیم؟

یکی از سوالاتی که می‌توانیم درباره عقب‌ماندگی‌های علمی، اجتماعی و اقتصادی بپرسیم اینست که جایگاه ما به‌مثابه یک شهروند در کجای این ماجرا قرار دارد؟ ما به عنوان عضوی از جامعه برای توسعه ملی در زمینه‌های گوناگون اجتماعی، اقتصادی و علمی چه کرده‌ایم و چه می‌توانیم بکنیم؟

بسیاری از افراد معتقدند که این سه بُعد توسعه ملی امری منفک از یکدیگر هستند و نمی‌توان آن‌ها در یک ظرف جا داد. آن‌ها می‌گویند شاید بتوانیم تاثیر ارتباط غیرمستقیم این سه بُعد را بپذیریم ولی با وضع کشور ما، ایران، اقتصاد چه ربطی به درس دارد؟ گذشت آن زمان‌ها که درس می‌خواندیم و می‌توانستیم به پشتوانه مهارت‌های تحصیلی‌مان دست به کاری بزنیم، حالا باید خودمان را به دل بازار بیندازیم. اما چنین نگاهی ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد.

شرایط اقتصادی کنونی کشور می‌تواند تهدیدی جدی برای انگیزه درس خواندن جوانان باشد. بسیاری از جوانان به دنبال راه‌های یک شبه رسیدن به ثروت هستند و صرفا قصد دارند خودشان را بالا بکشند. فشارهای اجتماعی و اقتصادی در جامعه سبب شده که مسئولیت اجتماعی در نظر بعضی از افراد رنگ ببازد و هرکسی با خود بگوید من گلیم خودم را از آب بکشم، خیلی کار کرده‌ام. اما آیا این شرایط پایدار خواهد بود و ما را به توسعه پایدار خواهد رساند؟ ممکن است افراد فقط به پیشرفت و رشد زندگی خود بیندیشند اما تا زمانیکه توسعه در یک کشور یک دست و موزون نباشد، توسعه حقیقی رخ نمی‌دهد و به نحو گوناگون رشد را پس می‌راند.

 

توسعه جزیره‌ای؛ آفت پیشرفت

زمانیکه توسعه جزیره‌ای رخ بدهد، بسیاری از افراد از مظاهر گوناگون توسعه محروم می‌مانند و محرومیت اولیه آنها را به طور زنجیره‌ در محرومیت های ثانوی غرق می‌کند و ساختارهای مختلف علمی، اجتماعی و اقتصادی کشور را تخریب می‌کند. برای مثال گاهی شهرهای مرزی کشور حداقل امکانات برای پیشرفت و توسعه را دارند. مردم بی‌سواد مانده‌اند و بازار کاری وجود ندارد و فشارهای اقتصادی آن‌ها را به تنگ آورده، مشکلات اقتصادی تحصیل را در نظرشان بی‌اهمیت کرده و آن‌ها نمی‌توانند با فقری که گریبانگیرشان شده، هرینه‌های تحصیل را بپردازند.

بدون تحصیل نیز، مهارت کافی برای اشتغال در حوزه‌های گوناگون تولیدی و خدماتی را ندارند و دست به کارهای نادرست برای کسب درآمد می‌زنند. بیراهه‌هایی که برای کسب درآمد انتخاب می‌کنند، آن‌ها را تباه می‌کند و تباهی آن‌ها به لحاظ فکری و اخلاقی مشکلات و آسیب‌های اجتماعی را پدید می‌آورد. در نهایت با نابودی اقتصاد و اخلاق گروه کوچکی از جامعه، کل جامعه درگیر می‌شود؛ چرا که یک لکه سیاه می‌تواند کل صفحه را سیاه کند. اینجاست که دو فرضیه اول «ابعاد اجتماعی، اقتصادی و علمی به هم ربطی ندارند» و «هرکس گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و رشد کند» رد می‌شود.

مسعود چلبی، جامعه شناس، نیز در این باره می‌گوید: «نظام اقتصادی حوزه‌ای مادی است که در آن کنش ابزاری و تعقل گرایی ابزاری امکان رشد و نمو دارد. علم تجربی ریشه در حوزه اقتصادی هر جامعه دارد. توسعه و گسترش حوزه اقتصادی و استقلال آن نسبت به سایر حوزه‌های کنش، همراه با بسط گسترش خردورزی ابزاری و تسری آن به سایر حوزه‌هاست. این خود امکان توسعه علم تجربی و در نتیجه، نقش تکنولوژی نوین را فراهم می‌سازد. در کشورهای توسعه نیافته اغلب روابط علمی بین بخش‌های مختلف اقتصادی با بخش‌های آموزشی و پژوهشی ضعیف و غیرکارکردی است».

آنچه که اهمیت دارد رفع خلاهای موجود در جامعه برای ایجاد زندگی بهتر برای خود و عزیزان مان است و این امر تحقق نمی‌شود تا اینکه توسعه امری موزون و همه گیر شود و آحاد مردم بتوانند از امکانات مختلف استفاده کنند. با توجه به اینکه آموزش همگانی امری ریشه‌ای است و در سطوح کلان کشور نیز نیازمند تصمیم گیری و اجراست، ما نیز می‌توانیم سهم کوچکی در توسعه علم داشته باشیم. چلبی نیز به نقش فعالیت‌های انجمنی برای توسعه اجتماعی اشاره می‌کند و می‌گویدک «توسعه اجتماعی ملی با افزایش سرمایه اجتماعی جدید (اعتماد تعمیم یافته، روابط انجمنی و عام‌گرایی) همراه است و این ها خود می‌تواند موجبات توسعه را فراهم سازد».

 

آموزش عالی و توسعه اقتصادی

توسعه اقتصادی فرآیندی است با هدف ایجاد رفاه جامعه از طریق افزایش تولیدات، استفاده بهینه از منابع طبیعی، بالا بردن سطح اشتغال و درآمد، توزیع عادلانه درآمد، مهیا کردن شرایط بهتر مصرف کالا و خدمات. توسعه اقتصادی چیزی بیش از رشد اقتصادی است و می‌توان گفت توسعه به معنای رشد به‌اضافه تغییر است.

توسعه اقتصادی نیازمند حرکت به سوی علم و تکنولوژی، چه در تدریس و چه در تحقیق دانشگاهی است و اگر آموزش عالی به جای توجه زیاد به توانایی محض و دانش، به سوی مهارت‌های حرفه‌ای و استعدادها سوق داده شود، نقش اقتصادی موثرتری ایفا می‌کند.

دانشگاه از دو نظر منجر به توسعه اقتصادی می‌شود: یکی از نظر تامین نیروی انسانی کارآمد و افزایش بهره وری و کارایی افراد و دیگری از نظر گسترش مرزهای دانش و فن و پیش بردن تکنولوژی. توسعه آموزش و پروش به‌ویژه تعلیمات دانشگاهی نیاز به منابع مالی بسیار دارد و یکی از مشکلات بر سر توسعه تامین مالی شرایط تحصیل دانشجویان است.

 

آموزش عالی و توسعه سرمایه انسانی

می توان به جرات گفت که پایه و اساس توسعه اقتصادی و اجتماعی هر کشوری را نیروی انسانی ماهر و متخصص تشکیل می‌دهد. درواقع، نیروی انسانی متخصص عامل اساسی تحول و تکامل است، چراکه با درک و شناخت علمی قوانین حاکم بر پدیده‌های جامعه و طبیعت، راه تکامل را هموار می‌سازد. دانشگاه‌ مکانی برای تربیت این نیروی متخصص و کارآمد است و می‌توان توسعه منابع انسانی را سرآغازی برای توسعه ملی دانست.

 

آموزش عالی و توسعه فرهنگی

توسعه فرهنگی یعنی «افزایش ظرفیت خلاقیت و نوآوری در ارزش‌ها و رفتارهایی که آدمیان در زندگی روزمره آن‌ها را به‌کار می‌گیرند و با آن زندگی می‌کنند». برای رسیدن به این مهم، هدف‌های آموزشی یک جامعه باید حامل پیام‌های خلاق باشد؛ به باور بسیاری از متفکران در دنیای پرتغییر قرن بیستم، آموزش آفرینندگی و ایجاد قدرت خلاقیت در آموزش یابندگان، مهم‌ترین مسئولیت  پرورشی نظام آموزشی به ویژه دانشگاه هاست.

يكی از ابعاد بسیار مهم توسعه ملی، توسعه و باروری فرهنگ حاکم بر جامعه است، چه پیش شرط هر گونه توسعه ای توسعه فرهنگی است. توسعه بدون دستیابی به فرهنگ خاص آن امكان پذير نیست؛ توسعه در تمام ابعاد آن به شدت تحت تأثیر باورهای فرهنگی است، از اين رو بايد فرهنگ را محور همه برنامه های توسعه قرار داد.

 

آموزش عالی و توسعه سياسی

توسعه سیاسی به تعبیری نهادينه شدن سیاست است. در اين توسعه، قانون معیار و مالك اصلی برای هر گونه تفوق افراد بر يكديگر شمرده و حكومت حق عمومی مردم تلقی می شود. در توسعه سیاسی همه ساختارهای قديمی در شكل نوين به جامعه عرضه می شوند و افكار و انديشه های مناسب در جامعه قديمی که عموماً به صورت پیروی از برتری عده اي بر عده ديگر است متحول و اصول سیاسی نظیر برابری و آزادی مطرح می شود.

هر اندازه که آموزش عالی در اشكال دولتی و خصوصی آن بتواند در سطوح گسترده‌تر و ژرفای عمیق‌تری از جامعه نفوذ کند، دامنه تأثیرات آن در اجتماع آشكارا چشمگیرتر خواهد بود، بررسی اجمالی درباره گسترش روند دموکراسی و توسعه سیاسی در کشورهای مختلف جهان نشان می دهد که بین اين روند و افزايش کمی و کیفی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی در اين کشورها رابطه نزديك و معناداری وجود دارد؛ به عبارت ديگر، گسترش آموزش عالی در جوامع امروزی که با معیارهايی نظیر افزايش تعداد دانشجويان و مراکز عالی تحقیقاتی و آموزشی در کنار تربیت تحصیل‌کردگانی از قشرهای مختلف مردم سنجیده می‌شود، درايجاد اين زيرساخت‌های ضروری برای دست‌يابی به جامعه‌ای توسعه‌يافته که به‌صورتی طبیعی و پايدار توسعه سیاسی را تجربه کرده و گسترش داده باشد، از پیش شرط‌های ضروری و اساسی تلقی می‌شود.

برای حمایت از توسعه آموزش عالی ایران می‌توانید به شبکه داوطلبی بنیاد حامیان علم و فناوری بپیوندید.

 

منابع:

مریم ثابتی و همکاران (1393)، «نقش آموزش عالی در توسعه ملی»، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، 6 (4)

 

 

 

Developed By Ali Dasmeh || JOP || Feb 2018